چنانکه باید باندازه حال در خور حال، حوداث جاریه: (بپایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی - بصددفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی) (سعدی) توضیح در بیت فوق حسب الحال بسکون سین استعمال گردیده و آن همان حسب الحال بفتح سین میباشد که در فارسی بسکون سین هم تلفظ کنند
چنانکه باید باندازه حال در خور حال، حوداث جاریه: (بپایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی - بصددفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی) (سعدی) توضیح در بیت فوق حسب الحال بسکون سین استعمال گردیده و آن همان حسب الحال بفتح سین میباشد که در فارسی بسکون سین هم تلفظ کنند
حسب الحال، برای مثال ترک چنگی چو در ز لعل افشاند / حسب حالی بدین صفت برخواند (نظامی۴ - ۷۰۷)، حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند / محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند (حافظ - ۳۷۰)
حسب الحال، برای مِثال ترک چنگی چو دُر ز لعل افشاند / حسب حالی بدین صفت برخواند (نظامی۴ - ۷۰۷)، حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند / محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند (حافظ - ۳۷۰)
وقایعروز. حوادث جاریه. احوال کنونی. حسب حالت، شعری که شاعر در وقایع حاضره گوید: یکی ترانه درانداز حسب حال که هست خدایگان را فردا نشاط سنگ انداز. مختاری. امروز یاد خواهم کردن زحسب حال یک داستان که دهر چنان داستان نداشت. مسعودسعد. پادشاه را حسب حال بطبعآرد. (چهار مقاله). گوش کن حسب حال خاقانی گرچه او ژاژ بیشتر خاید. خاقانی. هرچه دارد ضمیر خاقانی در غمش حسب حالی افتاده است. خاقانی. من چه گویم حسب حال خود کند عالم الاسرار گیتی آفرین. خاقانی. ترک چنگی چه درّ ز لعل افشاند حسب حالی بدین صفت برخواند. نظامی. گزارندۀ حرف این حسب حال ز پرده چنین مینماید خیال. نظامی. و آنگه ز قصاید جمالت کاموخته ای ز حسب حالت. نظامی. قصه شد گفته حسب حال اینست مال دارم بسی جمال اینست. نظامی. به حسب حال من پیش آورد ساز بگوید آنچه من گویم بدو باز. نظامی. یاران صفت مقال گفتند ویشان همه حسب حال گفتند. نظامی. گفتمش چیست گفتۀ عطار گفت پند است و حسب حالی چند. عطار. حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند. حافظ
وقایعروز. حوادث جاریه. احوال کنونی. حسب حالت، شعری که شاعر در وقایع حاضره گوید: یکی ترانه درانداز حسب حال که هست خدایگان را فردا نشاط سنگ انداز. مختاری. امروز یاد خواهم کردن زحسب حال یک داستان که دهر چنان داستان نداشت. مسعودسعد. پادشاه را حسب حال بطبعآرد. (چهار مقاله). گوش کن حسب حال خاقانی گرچه او ژاژ بیشتر خاید. خاقانی. هرچه دارد ضمیر خاقانی در غمش حسب حالی افتاده است. خاقانی. من چه گویم حسب حال خود کند عالم الاسرار گیتی آفرین. خاقانی. ترک چنگی چه دُرّ ز لعل افشاند حسب حالی بدین صفت برخواند. نظامی. گزارندۀ حرف این حسب حال ز پرده چنین مینماید خیال. نظامی. و آنگه ز قصاید جمالت کاموخته ای ز حسب حالت. نظامی. قصه شد گفته حسب حال اینست مال دارم بسی جمال اینست. نظامی. به حسب حال من پیش آورد ساز بگوید آنچه من گویم بدو باز. نظامی. یاران صفت مقال گفتند ویشان همه حسب حال گفتند. نظامی. گفتمش چیست گفتۀ عطار گفت پند است و حسب حالی چند. عطار. حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند محرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند. حافظ